باغ | آنتونیو ماچادو
دور از باغ تو بر فراز جنگل شب، اسپند طلاییاش را در شعلههای سرخی از مس و خاکستر میسوزاند در باغ تو کوکبیها میرویند این باغ لعنتی امروز همچون کار یک آرایشگر زیباست با...
دور از باغ تو بر فراز جنگل شب، اسپند طلاییاش را در شعلههای سرخی از مس و خاکستر میسوزاند در باغ تو کوکبیها میرویند این باغ لعنتی امروز همچون کار یک آرایشگر زیباست با...